تحلیل و تطبیق شخصیت‌های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریة ریمون‌کنان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز

چکیده

در بررسی عناصر داستان، شخصیت عنصری است که تأثیر بسیاری بر سایر عناصر دارد. پژوهش حاضر«تحلیل و تطبیق شخصیت‌های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریة ریمون‌کنان» می‌باشد که با بهره‌گیری از منابع کتابخانه‌ای و به شیوة توصیفی- تحلیلی انجام شده است. مولوی در بعد شخصیت، انواع شخصیت‌های صحابه و مشایخ را به تناسب نوع قصه و پیام آن به‌کار می‌گیرد و شخصیت‌ها مطابق با تعاریف امروزی در مثنوی مجال حضور می‌یابند. هدف از این پژوهش، شناساندن توانایی‌های مولوی در شخصیت‌پردازی داستان‌های مربوط به مشایخ و صحابه با توجه به تکنیک‌های نوین شخصیت‌پردازی و داستان‌نویسی است. مولوی در شخصیت‌پردازی داستان‌های مشایخ و صحابه و بیان جزئیات حکایات چندان به مآخذ وفادار نیست و به تناسب بافت کلام و تبیین مقاصد ذهنی خود، در روایات زیرمتن تغییراتی داده‌ است. راوی روایت‌های مثنوی از ابزارهای شخصیت‌پردازی به بهترین شکل در قالب گفتگو، توصیف و کنش برای بازتاب ویژگی‌های شخصیت‌های عرفا و صحابه استفاده کرده و معمولاً در این امر، از هر سه شیوة مستقیم و غیرمستقیم و تلفیقی بهره برده است. که شیوة غیرمستقیم و به ویژه عنصر گفتار و کنش اعم از عادتی و غیرعادتی کاربرد بیشتری دارد.

کلیدواژه‌ها